all-gifted

پربیننده ترین مطالب
  • ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۰ اولی
محبوب ترین مطالب
  • ۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۴۹ صدمی

پنجاه و هشتمی

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ب.ظ

دیر رسیده بودم و باید زود می رفتم. ترس، خسته مون کرده بود. لرزش دستامو تو جیبای پالتوی بی قواره م قایم می کردم. نخندیدناشو تو نق زدنای ریزریز زیر لبی.
کافه هه شبیه خونه بود، شبیه خونه هست. آخرین حربه بود.
رو به رومون نشسته بود. غریبه بود. کت خردلی و چمدون قهوه ای، مسافر بود. تندتند روی رسید سفارش شیرینیش یه چیزی نوشت، گذاشت رو میز، رفت.
مات مونده بودم.
- اون رسیده رو بردار، بخونش. برا ما نوشت.

***
یه چیزی میون متنش مهم بود.
Come back home.
"دوباره بیاید خونه"
:]

۹۴/۱۱/۱۳ موافقین ۳ مخالفین ۰
س.

نظرات  (۳)

یه حسی بم گف با هم رفتینا:)))

پاسخ:
:))
۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۳۰ محمد فائزی فرد
واوووووو
پاسخ:
‎:D
منم ببرید ورتا. 
پاسخ:

کلی وقت داشتم فکر می کردم از کجا فهمیدی ورتا بودیم:))

تو بیا، چشم. ^_^

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی