هفتاد و یکمی
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ
بعضی وقتا، که حس می کنی هیچی درست نمیشه؛ که هرچی می ری نمی رسی؛ که چیزایی که خوبن، کافی نیستن؛ که حالت خوب نمیشه، باید وقتی داری از دانشگا برمی گردی، با همون لباسای چروک و ظرف نهار نیم خورده ات و کیف پول و باتری نیمه خالی گوشی ت، یهو راهتو کج کنی، دیگه تابلوی خیابونا رو نیگا نکنی، همینطوری بری، فقط بری بری، به هرچیزی که میشه ترسید فکر کنی، بذاری ترسه همه سلولاتو لمس کنه، تا... شاید یه چیزی یادت بیاره خونه چرا امن بود...
۹۵/۰۱/۱۴