صد و چهارمی
يكشنبه, ۲ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۵۰ ق.ظ
سه سال پیش توی دفترم نوشته بودم «توی نوشتههای قدیمی، کتابای مورد علاقهی چند سال پیشت، آدمایی که باهاشون دمخور بودی و حتی دوستشون داشتی، میگردی دنبال خودت. یه چیزی رو یه جایی جا گذاشتی، جای یه چیزی خالیه... نه این من نیستم. من کجا جا موندهم؟» امروز هم داشتم اینجا یه چیزی شبیه همون مینوشتم. پشیمون شدم، پاکش کردم. پست قبلی رو هم دیشب بلافاصله بعد انتشارش پاک کردم، به جاش فقط یه خط نوشتم گذاشتم بمونه.
چند وقت پیش نوشته بودم «بچه که بودیم دنیا جای قشنگتری بود همه یا دوست بودن یا دشمن.» حالا این احساس چیه که حتی اسم براش پیدا نمیکنم؟ همزمان هم خشم و انزجاره، هم ترحم؛ هم آزردگیه هم دلتنگی، هم یکجور حس صمیمیت عجیب و در عین حال ناامنی...
۹۷/۱۰/۰۲