میگفت وختی تو زمین آی جدا جنگیدین، وختی واسه چیزای متفاوتی جنگیدین، برنده و بازنده وجود نداره.
میگفت وختی تو زمین آی جدا جنگیدین، وختی واسه چیزای متفاوتی جنگیدین، برنده و بازنده وجود نداره.
-سم؟ اینا چین؟
-یه جور هیولا.. زامبی، یادته تو اون بازیه عم بود؟
-درختی... با تمامِ... مووهبت ها
+دختری با تمام موهبت ها
-ینی چی؟
+هدیه.
از نگاهش معلوم بود نفهمیده
+موهبت. ینی هدیه ای ک خدا میده
- (با ذوق) میشه بخونمش؟!
+الان نه. وختی بزرگ شدی
- (کتاب رو ازم گرفت. دویید رفت ک ازش نگیرم.) اسمش ملانی است. یعنی "دختر سیاه"...
چشاش انقدر بــــرق میزد نفسم حبس شده بود.